به گزارش قدس آنلاین، پیاده روهای شهر تهران، پر است از دکه هایی که این روزها دیگر در آنها خبری از روزنامههای رنگارنگ با تیترهای جذاب نیست. چایی و سیگار، جای خود را به روزنامهها دادند. البته هستند دکه هایی که همچنان بازار گرم روزنامه هارا دارند. اغلب مشتریان این دکهها برای خرید سیگار و تنقلات به آنها مراجعه میکنند. صاحبان این شغل، قطعا مشکلات زیادی هم دارند و شغل آنها با چالش هایی همراه است. برای فهمیدن این چالشها به بعضی از خیابانهای تهران رفتیم تا از نزدیک شاهد این چالشها باشیم.
دزدی از اجناس دکه داران
آقای میرزایی، صاحب یکی از دکه ها، در پاسخ به سوالم درباره این که این شغل چه مشکلاتی دارد گفت: «یکی از چیزهایی که خیلی اذیت کنندهاس دزدیه. یهو میبینی سرم که شلوغ شد، یکی میاد ۲بسته از این تخمه هارو برمیداره و میره. بعدش متوجه میشم که مثلا فلان چیزو نفروختم و سرجاش نیست. فقط تخمه نیستا. خیلی چیزای دیگه. مثلا این مجلههای باطله. آخه اینا فقط جدول داره به چه درد دزد میخوره بابا.»بیشتر چه چیزهایی میفروشید؟«تا دلت بخواد سیگار. انقدر مشتری داره که حد نداره از ۷صبح که دکه رو باز میکنم مشتری سیگار و چایی میاد.»همین طور که گرم صحبت با من بود مشتری هم راه میانداخت. راست میگفت، اکثر مشتری هایی که در این مدت مراجعه کردند چیزی به جز سیگار نخریدند. مشغول کار که شد به مسیرم ادامه دادم. اندکی بالاتر یک دکه دیگر وجود داشت. یک آگهی بزرگ تبلیغاتی روی آن وجود داشت که توجهم را به خود جلب کرد. تعدادی روزنامه هم داشت که یک نفر مشغول خواندن آن بود.
رو به روی دکه یک سماور بزرگ گذاشته بود و چایی و نسکافه هم میفروخت. روی دیوار دکه نوشته بود(اسپرسو) موجود است. سرش که خلوت شد جلو رفتم و از او در ارتباط با هزینه تبلیغات روی دکه پرسیدم. گفت: «قیمتها فرق داره. بستگی به اون مدت زمانی داره که میخوای اینجا بمونه. اکثر کسایی که تا الان برای تبلیغات اومدن یک ماهه خواستن. برای چه زمانی میخوای؟تا برج ۶ نمیشه ها.هزینشم برای یک ماه ۱۰ تومنه.»چرا انقدر زیاد؟«زیاد نیست که.البته همش هم برای ما نیست.یه بخشی برای شهرداریه دیگه.»بازار فروش روزنامه چطوره؟«اکثر مردم فقط وایمیستن و نگاه میکنن. خیلی مثل قبل نیست. من چند ساله کارم همینه. قبلا خیلی فروش داشتیم شاید از هر روزنامه ۳۰۰ تا ۴۰۰ نسخه در طول روز میفروختم اما الان فقط میان وایمیسن و نگاه میکنن.»
درآمد این شغل چقدره؟«درآمدش بالاست. اگر بتونی از شهرداری مجوز بگیری خیلی میتونی از این کار درآمد داشته باشی. البته باید بتونی با این شرکتهای سیگار قرارداد خوب ببندی و هر هفته چند بسته رایگان ازشون بگیری. این جوری درآمدت خیلی بیشترم میشه. میخوای دکه بزنی مگه؟»احتمالش هست وارد این کار بشم. «آدم کاری باشی میتونی ماهی ۵۰ میلیونم درآمدم داشته باشی، داشتم که میگما. باید بدونی چه چیزهایی بیاری که فروش بره. چیزای الکی بیاری ورشکست میشی. تنقلات و آب و میوه و سیگار. اینا پر فروشترین چیزایی که دارم. البته روزنامه هم هستا که فروش خودشو داره ولی زیاد نیست اما خب مخاطب خودشو داره.»از او تشکر کردم و رو به روی متروی میرزای شیرازی رفتم.
شغلی با درآمد بالای صد میلیون
دکهای نسبتا بزگی بود و سه نفر در آن کار میکردند. وقتی از او در ارتباط با درآمد این کار پرسیدم گفت: «چون جلوی مترو هستیم، خیلی درآمدش خوبه.البته کرایهای هم که به شهرداری پرداخت میکنیم بالاست. بخش قابل توجهی از درآمد رو کرایه میدیم.سه نفرم که کار میکنیم اینجا، اما خب خوبه خداروشکر.»مشکلاتی هم دارید؟«کار بدون مشکل مگه میشه؟تا دلت بخواد مشکل هست.اوج کار ما تازه ساعت ۱۰شب به بعده که شهرداری مانع کار میشه.اگه بتونیم تا یک صبح باز باشیم قطعا هم برای خودمون بهتره و هم برای کسایی که اون ساعت دنبال مغازه باز میگردن.کرایهها هم که هرچقدر بخوان زیاد میکنن و نظارتی روش نیست. سیگار خارجی هم که با ترس و لرز باید بفروشیم چون قاچاق محسوب میشه و هرلحظه ممکنه بیان پلمب کنن. خلاصه خیلی زیاده، حالا برای چی میپرسی؟ماموری؟؟»این را با لبخند گفت ولی حرف هایش را ادامه داد«دکه داری خیلی کار راحتی هم نیست.دیدی که چه مشکلاتی داره، تازه این یه بخشیش بود.
چرا روزنامه نمیفروشید؟«روزنامه؟دیگه وقتی خبرا رفته توی گوشی کی روزنامه میخره؟البته چرا، روزی یه تعدادی برام میارن ولی خب خیلی کم مخاطب داره. نه این که مخاطب کم شدهها نه. میان این جا چایی و سیگار میخرن وایمیسن روزنامه هارو نگاه میکنن.بعضیها هم که از جاش برمیدارن و ورق میزنن دوباره میذارن سرجاش.»آخر ماه چقدر درآمد دارین؟«این کار درآمد مشخص و ثابتی نداره. هرسری یه مقداره.آخر یک ماه ۱۰۰ میلیون ماه بعد ۷۰ میلیون. عمده درآمد ما از سیگاره. شاید روزی ۳ میلیون تومن سیگار میفروشیم. البته اگه اون سیگارهایی که پولشو پرداخت نمیکنن و فرار میکنن رو اضافه کنی بیشترم میشه.»یعنی چی؟«بعضی اوقات اینجا تنهام و نمیرسم همه مشتری هارو راه بندازم. یکی میاد سیگار بخره تا میبینه سرم شلوغه پولشو نمیده و فرار میکنه. انقد از این اتفاقات برام افتاده. اینم برات بگم که این کار خطرم داره ها. اگه تنها باشی برای همون ساعت ۱۰ شب که خیابون اینجا خلوت میشه، راحت ازت زورگیری میکنن. یه بار که خواستم دکه رو ببندم، دو نفر با چاقو بهم حمله کردن و هرچی پول نقد داشتم بردن. دو تا دستگاه کارت خوان هم داشتم که اونارو هم بردن.»از داخل دکه صدایش کردند. من هم از آن جا رفتم.
در این پرس و جوها و با توجه با شواهدی که وجود دارد، متوجه آن شدم که متاسفانه سیگار جای خود را به روزنامه داده است. اکثر مشتریان دکهها نوجوانان و جوانان هستند که برای تهیه سیگار به آنها مراجعه میکنند. بعضیها هم برای خرید چایی و نسکافه و سایر تنقلات. دکه هایی که روزگاری ماهیت آنها فروش مهمترین روزنامههای کشور بوده، حال تبدیل به کافی شاپ و سوپر مارکت شدهاند.
درآمد بالای این شغل باعث شده است تا دکه داران به دنبال این باشند تا بتوانند ساعت فعالیت خود را بیشتر کنند و تا بامداد فعالیت داشته باشند. این شغل پر درآمد البته با چالش هایی هم همراه است که تعدادی از آن هارا در گزارش خواندید. خطرهایی مانند زورگیری در ساعات پایانی شب آنها را تهدید میکند و ممکن است حتی علاوه بر خسارت مالی، جان آنها هم تهدید شود. عواملی مانند دزدی از اجناس و عدم پرداخت پول بابت خرید جنس هم از چالشهای پیش روی آن هاست.
این شغل میتواند برای صاحبان آنها تا ماهی ۱۰۰ میلیون هم درآمد هم داشته باشد که بخش عمدهای از این درآمد از فروش سیگار است.
منبع: گسترش نیوز
نظر شما